داستانی ،،، متفاوت
در یک دزدی بانک در، گانک ژو، چین،.. دزد فریاد کشید، همه شما در بانک،حرکت نکنید... پول مال دولت است... و زندگی به شما تعلق دارد... تعریفی از سیاست وسیاست مدار.....
در یک دزدی بانک در، گانک ژو، چین،.. دزد فریاد کشید، همه شما در بانک،حرکت نکنید... پول مال دولت است... و زندگی به شما تعلق دارد... تعریفی از سیاست وسیاست مدار.....
گریه ی باغ ازاین بود که او می دانست ﻏﻨﭽﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﺮﯾﺴﺖ غنچه ﺁن رﻭﺯ ﻧﺪﺍنست ﺍﯾﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﺯ ﭼﯿﺴﺖ ! آتش اگر میدانست که سرانجام..؟ خاکستر شدن است... هرگز بااین همه غرورزبانه نمی کشید...
نذار باور کنم تنهای تنهام... نمیخوام با کسی غیر از تو باشم... مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان... برای همسر مریض... یادمان باشد... ادب خرجی ندارداما همه چیزرامیخر...
حکایت هیچ کس کامل نیست ..إإ روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید ؟ ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟ ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم دوستش دوباره پرسید : خب ، چ...
چراوادارنمودن کودکان به عذرخواهی نتیجه معکوس می دهد.؟ از چه سنی بایدبه بچه ها آموزش دهیم که عذرخواهی کنند؟ عذرخواهی را مدیریت کنیم...؟ روشهای آموزش کدام...
مادر»کسی است که... امر پرورش فرزندان را... در دوران حمل و پس از آن بر عهده دارد... و در انجام این وظیفه بدون هیچ ... چشم داشت مادی و یا معنوی کوشاست... تنها گل گلزار باغم مادر... بعد از خدا تنها امیدم مادر...
کبوتری لب تنگ ماهی نشسته بود... اعتراف میکنم اون بچه که همیشه... پدرومادرتون ازش تعریف میکنن...؟ ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ... ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ : " ﺑﺒ...
حکایتی زیباو دلنشین .... فکر نکنید دیگران احمقند! حکایتی زیبا ، خروس و شیری،روباه.. پندهای بزرگان راجدی بگیر...
به زندگی فکر کن ،.. ولی برای زندگی غصه نخور ،.. دیدن حقیقت است ولی درست دیدن فضیلت ، ادب خرجی ندارد ولی همه چیز را می خرد،.. تازه می فهمیم که زندگی،.. همین چیزهایی است... که ما آن ها را موانع می*شناختیم...
لحظه ی خداحافظی وحکایتهای تکراری بابا تورو خدا نرو بیا مثل دو تا مرد با هم خداحافظی کنیم. دوست دارم تو پشتم آب بریزی که زود برگردم به سلامتی همه پدر ،و ،مادرا...
روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد... به فقیری دادفقیرلبخندی زد و سبد را گرفته... و از قصر بیرون رفت... فقیر همه آنها را دور ریخت ،،. 7 اصل اساسی زندگی ... برگ و گل و خار، همه ،،، همسایه ی دیواربه دیوار همند...
الو؟؟...خونه ی خدا؟؟خدایا نزار بزرگ شم. الو...الو...سلام . کسی اونجا نیست؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یک شب به در خانه او رفتم مست انگشت به در زدم خیال کردم ه...
غرورگفت ،غیرممکنه..... تجربه گفت: خطرناکه ..... عقل گفت: بیهودست ..... دل زمزمه کرد: امتحانش کن .... عشق رامی گویم ......
آنان که به هر ذلتی تن میدهند تا زنده بمانند،
مردگان خاموش و پلید تاریخند.
اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست!
اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت می خواهد.
زیباترین "معماری" من ،
ساختن "ذهن و دل" خویشتن است .
در گستره ی وسیع اندیشه ی خود ،
سازه ای باید ساخت ،
با ستونهایی برافراشته از افکارم …
و مصالح ، همه از جنس امید ،
و مراقب باشم ،
نقش "افکار غلط" در ذهنم ،
نقشه ی "تخریب بنیاد" من است
میتوان زیبا زیست
نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم
نه چنان بی مفهوم
که بمانیم میان بد و خوب
لحظه ها میگذرند
گرم باشیم پر از فکر و امید
عشق باشیم و سراسر خورشید
زندگی همهمه مبهمی از رد شدن خاطره هاست
هر کجا خندیدیم
هر کجا خنداندیم
زندگانی آنجاست
بی خیال همه تلخی ها...
بیشتر
از هر جایی که بیفتی ،
احتمالش هست که
بتوانی دوباره بلند بشوی ؛
از هرجایی ،
به غیر از چشم.
کتاب زندگی چاپ دوم ندارد
پرسیدم ؟چگونه
میتوانیم عاقلانه زندگی کنیم
با کمی مکث جواب داد :
گذشته ات را بدون
هیچ تأسفی بپذیر ،
با اعتماد ، زمان حالت را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو
ایمان را نگهدار
و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن ، و
هیچگاه به باورهایت شک نکن
افتاده درختی که به خود میبالید
از داغ تبر به خاک غم مینالید
گفتم چه کسی به ریشه ات زد؟ گفتا
آنکس که به زیر سایه ام میخوابید
غرورگفت ،غیرممکنه ......
تجربه گفت: خطرناکه ......
عقل گفت: بیهودست ......
دل زمزمه کرد: امتحانش کن ......
عشق رامیگویم...امتحان کردم ..
غرورم به خاک افتاد ....
تجربه ام فنا شد إ
عقلم به باد رفت
ای دل از تو گلایه دارم....وعده ی
خیسی چشمهایم را نداده بودی..