امید

حکایتی آموزنده ، الاغ وامید
هر یک از ما در زندگی دچار مشکلاتی می شویم.ولی این که نوع برخورد ما با مشکلات چگونه باشد، مهم است.برخی از ما در مشکلات غرق می شویم، برخی آنها را به فرصتی برای تقویت خود و افزایش مهارت و توانایی و خلاقیت تبدیل می کنند بگونه ای باور آن برای دیگران سخت است.نامید نمی شوند حتی در بدترین شرایط.یاد داستانی افتادم که در همین ارتباط است.مطالعه آن خالی از لطف نیست:
ماجرا ،اینگونه اتفاق افتاد.
«کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
نتیجه این که مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود
نکته:
اول: اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.
دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.
2- قدرت اندیشه
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینیاش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .پیرمرد نامه ایبرای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام.اگر تو اینجابودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجابودی مزرعه را برای من شخم می زدی. دوستدار تو پدر". طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام". ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهدچه کند؟پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".
نکته:
در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی خواهیم یافت و یا راهی خواهیم ساخت.
3. قبل از انجام هر کار راهکارهای متفاوت را بررسی کنیم
میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریقکرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند.وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند.همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.پس از مدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.مدتی بعد مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضربیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :" بله . امااین گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته". مردراهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام.برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر دیدگاه و یا نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.
نکته:
تغییردنیاکاراحمقانه ای است اما تغییر دیدگاه و یا نگرش ماارزانترین وموثرترین روش میباشد.
4. در بیشتر موارد راه حل ساده تری نیز وجود دارددر یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولیدوسایل آرایشی را برعهده داشت،یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد : شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید.اواظهار داشته بودکه هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است.بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی،ودستور صادرشد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید. مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند: پایش(مونیتورینگ)خط بسته بندی با اشعه ایکس.بزودی سیستم مذکورخریداری شده وباتلاش شبانه روزی گروه مهندسین، دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولیشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.
نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیرمتخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تروکم خرجتر حل کرد:تعبیه یک دستگاه پنکه درمسیرخط بسته بندی تا قوطی خالی را باد از خط تولید دور کند!!!
نکته:
معمولا در بسیاری از موارد راههای ساده تری نیز برای حل هر مسئله و یا مشکلی وجود دارد. همیشه به دنبال ساده ترین راه حلها باشید.
منبع :دانستنیها
متن نظر ...داستان الاغ بسیاربسیارزیبابودواموزنده
متن نظر ... عجب روزوروزگاری شده
متن نظر ...تا شقایق هست زندگی باید کنم؟ یا که شبدر در تاقچه بگذارم؟ یا که آزادی یک کرکس را بر بند اسارت بکشم؟ تا که باور بکنی جور دیگر دیدم؟ باور کن ...
متن نظر ... تمیزبودمرسی
متن نظر ...آفرین کی میگه خرنمی فهمه
متن نظر ...ما عابران رهگذری بی نشانه ایم جاماندگان قافله ای جاودانه ایم پائیزلحظه ها چه شتابان رسید وما دلواپسان رویش چندین جوانه ایم
متن نظر ...باباعجب خرباکلاسی