شیخ مفید؛

 زندگینامه شیخ مفید

شیخ مفید: سال 338 متولد و در سال 413درگذشته است کتاب معروف او در فقه به نام (مقنعه) است و چاپ شده و موجود است شیخ مفید از چهره های بسیار درخشان شـیـعـه در جـهان اسلام می باشد ابویعلی جعفری که داماد مفید بوده است، گفته: (مفید شبها مختصری می خوابید، باقی را به نماز یامطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید می گذرانید).شیخ مفید شاگرد ابن ابی عقیل است.
شیخ مفید و روزگار زندگی او:از قـیـام نـافـرجـام مـختار بن ابی عبیده ثقفی به بعد، همه حرکت محرومان ضدستمگران، به نام طـرفـداری از (آل رسول (ع) ) آغاز گردیده است بدین معنی که مخالفت با حکومتهای وقت با هـواداران خـانـدان رسالت از امامیه، کیسانیه، زیدیه،راوندیه، و دیگر فرقه ها برای تحقق یک نیت صورت گرفته است و آن برانداختن حکومت نژادی عباسی و تاسیس حکومت بر اساس عدل قرآنی بـوده اسـت کـه در آن عـرب و غیر عرب مساوی بوده باشند در آن روزگار مهم ترین کانون قیام، (خـراسـان) بـود مردم این سرزمین زیر پرچم تشیع گرد آمده بودند، و می خواستند حکومت را ازآل ابی سفیان به آل علی (ع) بازگردانند روزی که محمد بن علی بن عبداللّه بن عباس،داعیان خود را به خراسان فرستاد، به آنها سپرد که از شخص خاصی نام نبرند، بلکه مردم را به (الرضا من آل مـحـمـد (ص) بـخوانند سرانجام این نهضت آن شد که آل عباس بر خلافت غلبه یافت و بنی الـحسن و بنی الحسین (ع) محروم ماندند اما سیرتی که خلفای عباسی از آغاز کار یا اندکی پس از اسـتـقـرار حـکـومت پیش گرفتند، آن نبود که توده های محروم می خواستند، آنچه به دنبال این نـهـضـت تـحقق یافت، حکومت نژادی دیگری بود که در آن تیره عباسی جای تیره اموی را اشغال مـی کـرد با این تفاوت که در این حکومت عنصر ایرانی داخل در قوه اجرایی گردیده بود بی جهت نـیـسـت کـه سـال 352 مـعـزالـدوله دیلمی زنان شیعه را گفت تا روهای خود را سیاه کنند و با گـریـبـان چـاک در بـازار بـغـداد بـیـایـند و فقهای اهل سنت آن سال را (سنه البدعه) (سال بدعت) نامیدند آنان با این وضع حقوق از دست رفته را مطالبه می نمودند.
بازگشت به خویشتنپـس از ایـن آزمایش تلخ و پس از این دوره سیاه بود که متفکران شیعه به خودآمدند و به این فکر افـتـادنـد کـه نخست اندیشه های فکری و اعتقادی شیعه را به مردم بیاموزند و آنان را با عدالت و مـساوات و احکام اسلامی آشناتر سازند از قرن دوم هجری به بعد، متکلمان شیعه و شاگردان امام بـاقر و امام صادق (علیهما السلام) کوشیدند اصول معتقدات تشیع را بر پایه منطق عقلی و منطق کـلام پیاده نمایند از این تاریخ تا سال 447 هجری، یعنی به سال ورود طغرل سلجوقی به بغداد و بـرانـداخـتـن آخـرین فرمانروای شیعه آل بویه، (الملک الرحیم)، دانشمندان شیعه با استناد به ظاهرقرآن کریم و با استفاده از اخبار اهل بیت (ع) عالی ترین مکتب اندیشه بشری واسلامی را ارائه داده اند که تا آن روز در دنیای اسلام بی سابقه بود اصول فلسفی واعتقادی این مذهب را آن چنان پـی ریـزی نـمودند که نه تنها در طول تاریخ زنده بماند،بلکه پیوسته پیشروی خود را حفظ کند و چاره یاب و پاسخگوی مشکلات اجتماعی باشد.از یـک سـو اصل (عدالت) را در زمره اصول اعتقادی درآوردند و از سوی دیگرعقل را جز منابع اسـتـنـبـاط احـکـام کـلی شناساندند در زمینه اعتقاد و عمل هر دو،حکومت عقل را به رسمیت شناختند عصر ظهور شیخ مفید و هم ردیفان او در چنین موقعیت ویژه بود.این نوع حرکت مکتبی توسط فقها و متکلمین و اندیشمندان اسلامی متوقف نگردید، بلکه پیوسته تـعـقیب و پی گیری شد تا به وسیله فقیهان پارسایی مانندابن ادریس، علا مه حلی، محقق حلی، شـیـخ علی کرکی، پسرش شیخ عبدالعال و شیخ ‌علی منشار، شیخ بهائی و دهها تن عالم دیگر در صـحـنـه فـقاهت ظاهر شدند و فقه شیعه را از عبادات و معاملات که به وسیله صدوق و کلینی و مفید و شیخ طوسی پی ریزی شده بود، به مرحله کامل تری رساندند درست است که پس از یورش مـغـول بـه مـراکزعلمی، اندک وقفه ای در حوزه های علمی مدارس دینی به وجود آمد، ولی پس ازفترت دوران مغول از نو، طبقات بعدی فقها مانند: شهید اول و دوم، مقدس اردبیلی،بعدها علا مـه وحید بهبهانی، شیخ جعفر آل کاشف الغظا، شیخ محمد حسن صاحب جواهر، و میرزای بزرگ شیرازی و شیخ مرتضی انصاری، فقه اسلام احیا شده ورونق گرفت تا به عصر کنونی رسید که در معرفی شخصیتهای آینده مورد بحث قرارخواهد گرفت. [2]شـیخ بزرگوار ما در آن بحران برخوردهای اعتقادی و سیاسی و حرکتهای سرنوشت ساز در حومه بـغـداد دیده به جهان گشود و دانشهای ابتدایی را در خانواده وزادگاه خویش به پایان برد او که در یـک خانواده عمیق و اصیل در تشیع از سلاله نیکان و پاکان به وجود آمده بود و سراسر خاندان او مـالامـال از عـشـق به اهل بیت رسالت (ع) بوده اند، راهی بغداد گردید از اساتید و دانشمندان مدارس بغداد نیز کسب علم ودانش نمود تا در علم کلام، فقه و اصول، سرآمد دانشمندان گردید.مکتب مفید:پـیـش از مـفید، علم کلام و اصول فقه در میان دانشمندان اهل سنت رونقی به سزاداشت فقها و مـتـکلمین بسیاری در اطراف بغداد گرد آمده و در رشته های گوناگون اصول عقائد، سرگرم بحث و مناظره بودند.هـر چند علم کلام پیش از مفید نیز در میان شیعیان سابقه داشته است، ولی دراثر محدودیتی که در کار شیعیان از نظر سیاسی بود، این موضوع از مرحله تالیف وتدوین کتاب تجاوز نمی کرد پیش از مفید شیخ صدوق که رئیس شیعیان بود سبک ساده ای را در تصنیف و تالیف به وجود آورده بود و آن را بـه صورت املا به صورت ساده به مستمعین القا می نمود مفید نیز در پیگیری مکتب استاد کوشید و با استفاده ازمبانی علم کلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را به روی شیعیان باز کرد وتـلاشـهـایـی را کـه متقدمین مانند ابن جنید اسکافی و قبل از او ابن عقیل فقیه معروف شیعه و عـیـاشـی ریخته بودند، به صورت دلپذیری درآورد به گفته نجاشی کتاب کوچکی در اصول فقه تصنیف کرد که مشتمل بر تمام مباحث آن بود.مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه:

1 ـ گفتار نجاشی: نجاشی، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید در حق اوگوید:
(محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر،شیخ و استاد ما ـ کـه رضـوان خدا بر او باد ـ فضل او در فقه و حدیث، و ثقه بودن اومشهورتر از آن است که توصیف شود او تالیفات متعددی دارد که از آنهاست:المقنعه، الارکان فی دعائم الدین، الایضاح و الافصاح در امامت، الارشاد، العیون والمحاسن و). [3]
2 ـ گفتار طوسی: شیخ طوسی شاگرد ارزنده مکتب او، درباره او در فهرست می نویسد:
(مـحـمـد بـن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامسه است درعصر خویش ریـاسـت و مـرجـعیت شیعه به او منتهی گردید در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود حافظه خوب و ذهن دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات حاضرجواب بود او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد). [4]
3ـ گـفتار ابویعلی جعفری: فقیه بزرگوار ابویعلی جعفری که عنوان دامادی وجانشینی شیخ را نیز دارد، در حق استاد خویش گوید:
(او انـدکـی از شـب را مـی خوابید و باقی شبانه روز را یا نماز می خواند یا مطالعه می کرد یا درس می گفت یا قرآن تلاوت می کرد). [5]
تـمـام دانـشـمـنـدان که به نوعی به شرح حال او پرداخته اند، او را با جلالت قدر وعظمت علمی توصیف نموده اند.
اساتید:
مـرحـوم نـوری در خـاتمه مستدرک، 50 تن از استادان مفید را نام می برد البته تعدادآنها بیش از ایـنهاست از معروف ترین آنان: ابن قولویه قمی، صدوق، ابن ولید قمی،ابوغالب، ابن جنید اسکافی، ابوعلی صولی بصری، ابوعبداللّه صفوانی و می باشند.
شاگردان:
تـعـداد کـثـیری از دانشجویان علوم اسلامی از مکتب پرفیض او بهره برده اند که سرآمد آنان سید مـرتـضی علم الهدی، برادر سید رضی، شیخ طوسی، نجاشی، ابوالفتح کراچکی، ابویعلی جعفر بن سالار و عبدالغنی از مفاخر شاگردان اویند. [6]
تالیفات:
نـجـاشـی 171 جـلد کتاب از تالیفات شیخ را ذکر کرده است که اسامی برخی ازآنها به این ترتیب است:
1 ـ در فقه: المقنعه، الفرائض الشرعیه و احکام النسا.
2 ـ در علوم قرآنی: الکلام فی دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصره فی فضل القرآن، البیان فی تـالـیف القرآن (او یکی از پرکارترین افراد این رشته بود طالبان تفصیل می توانند به کتاب طبقات مفسران شیعه ج 2، تالیف مؤلف مراجعه نمایند).
3 ـ در عـلـم کـلام و عـقـائد: اوائل الـمقالات، نقض فضیله المعتزله، الافصاح،الایضاح، الارکان. [7]
وفات:
شیخ بزرگوار ما در سال 413 در بغداد، پس از75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تـجـلـیـل فـراوان مردم و قدردانی علما و فضلا قرار گرفت و به تعبیرشاگرد بزرگوارش شیخ طوسی که خود حاضر در صحنه بوده است، روز وفات او ازکثرت دوست و دشمن برای ادای نماز و گـریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضی علم الهدی بر او نمازگزارد و در حرم مطهر امام جواد (ع) پائین پای آن حضرت و نزدیک قبر استادش ابن قولویه مدفون گردید.

«شیخ مفید» فقیهی که فتوایش را امام زمان(عج) اصلاح کرد

امام زمان(عج) در نامه‌‌های خود به شیخ مفید، او را برادر خطاب کرده و فرموده است:

این نامه‏‌اى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما، و اى پاک و یاور وفادار ...

شیخ مفید که نام کاملش «محمد بن محمد بن نعمان» است در سال 336 هجرى در حوالى بغداد دیده به جهان گشود.

وی در یک خانواده پرسابقه و اصیل در تشیع و از سلاله نیکان و پاکان به دنیا آمد. سراسر وجود خاندان او مالامال از عشق به ‏اهل بیت رسالت‏ علیهم‌السلام بود.

شیخ مفید از چهره‏هاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است. ابن ندیم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست‏» که درباره متکلمان شیعه بحث مى‌‏کند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد کرده و او را ستایش مى‏کند.

شیخ مفید از شاگردان ابن ابى عقیل است.

شیخ مفید بیشتر شب را بیدار بود و به مطالعه و عبادت سپری می‌کرد

ابو یعلى جعفرى که داماد مفید بوده است، مى‏گوید:

«شیخ مفید شب‌ها مختصرى مى‏‌خوابید و بقیه شب را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید مى‏گذرانید»

نظر بزرگان‏ درباره شیخ مفید

شیخ مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنى داراى جایگاه رفیعی است که به کلماتى از بزرگان اشاره مى‏کنیم:نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او مى‌گوید:«محمد بن محمد بن نعمان ... شیخ و استاد ما است- که رضوان خدا بر او باد- فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که وصف شود. او تالیفات متعددى دارد.»شیخ طوسى، شاگرد ارزنده مکتب او، درباره استاد خود شیخ مفید در«فهرست‏» مى‏نویسد:«محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه است. در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهى شد. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهنى دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات، حاضر جواب بود. او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»ابن حجر عسقلانى از علمای اهل سنت درباره شیخ مفید مى‏گوید: «او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت بر علم و دانش داشت. جماعت بسیارى از محضر او بهره بردند. او بر تمام شیعیان حق دارد. پدرش در«واسط» زندگى مى‌کرد و به آموزگارى مى‏پرداخت و در «عکبرى» کشته شد. گفته مى‏شود که عضد الدوله به ملاقات او مى‏شتافت و هنگام مریضى به عیادت او مى‏رفت.عماد حنبلى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت درباره او مى‏گوید:«او بزرگى از بزرگان امامیه و رئیس بخش فقه و کلام و مباحثه بود. او با پیروان هر عقیده به مباحثه و مناظره مى‏پرداخت. موقعیت شایان توجهى در تشکیلات دولت آل بویه داشت. او صدقه فراوان مى‏‌داد. بسیار اهل خشوع و تهجد و اهل نماز و روزه و خوش‌‏لباس بود.او مورد زیارت و ملاقات عضد الدوله قرار مى‏گرفت. نزدیک 76 سال عمر کرد و بیش از 200 جلد تالیف دارد. تشییع جنازه او شهرت دارد. در تشییع او بیش از 80 هزار نفر از شیعیان شرکت جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود. رحمت خدا بر او باد...».

جهان اسلام در عصر شیخ مفید از رحلت رسول الله صلى الله علیه و آله حدود 300 سال مى‌گذشت. در این مدت امامان و شیعیان تحت فشار بنى‌امیه و در خفقان خشن بنى‌عباس بسر مى‌بردند. شکنجه‌هاى روحى و جسمى و اذیت و آزار خلفا و حکمرانان همچنان ادامه داشت تا اینکه در اواسط قرن چهارم هجرى محدودیت، شیعیان به مقدار قابل ملاحظه‌اى کاهش یافت.خلفاى فاطمى - که شیعه اسماعیلى بودند - در مصر دولت نیرومندى تشکیل این دولت ابهت و جلال دربار بغداد کاسته شد و از طرفى سیف الدوله حمدانى و امراى آن خاندان در شام حکومت مى‌کردند که آنها نیز افتخار شیعى بودن را داشتند.در کنار این دو غوریان، صفاریان و طاهریان و از همه مهمتر دولت آل بویه که از شیعیان مخلص و فرزانه اهل بیت علیهم‌السلام بودند در قسمت‌هایى از ایران و عراق قدرت یافتند.دو سال پیش از ولادت شیخ مفید، احمد معزالدوله - در سال 334 - با ورود خود به بغداد و تاسیس شاخه‌اى از حکومت آل بویه در این شهر صفحه نوینى در تاریخ بغداد گشود. فرصتى فراهم شد و شیعیان در پناه آل بویه از آزادى موجود بهره برده و عقاید خویش را نشر دادند.سال 352 اولین عزادارى علنى شیعیان در عاشورا بر پا شد و در پى آن جشن عید غدیر روحى تازه در کالبد شیفتگان شیعى دمید.عزالدوله در سال 367 هجرى به امارت رسید و در سال 367 با ریاست عضدالدوله، بغداد رونقى تازه یافت و شور و نشاط علمى قابل توجهى به دست آورد.شیخ مفید در این عصر مى‌زیست و با توجه به اوضاع، از مقام و منزلتى بسیار برخوردار بود. به طورى که عضدالدوله به هنگام بیمارى شیخ به دیدار او رفت و از وى عیادت کرد. شفاعت مفید در حق دیگران پذیرفته مى‌شد و رهنمودهایش مورد قبول قرار مى‌گرفت و این در حالى بود که 36 ساله بود.

نامه‌های امام زمان (عج) به شیخ مفیددفتر زندگى شیخ مفید، صفحات نورانی دارد که در آنها، نامه‌های مبارک امام زمان حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله فرجه به چشم مى‌خورد.دانشمند بزرگوار، احمد بن علی طبرسی در اواخر کتاب «احتجاج» برخی از توقیع‌های ‌‌(نامه) حضرت «ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف» را که به شیخ مفید صادر کرده، آورده است.در این نامه‌ها حضرت حجت (عج) شیخ مفید را مشمول عنایات خاص و الطاف مخصوص خود قرار داده است. به عنوان نمونه امام زمان(ع) در خطاب‌هایش به شیخ مفید چنین مى‏فرماید:

1. للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید؛ به برادر با ایمان و دوست رشید، شیخ مفید ....

ترجمه برخی از فراز‌های این نامه چنین است:

«این نامه‏اى است به برادر با ایمان و دوست رشید، شیخ مفید أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان که از جمله پیمان‌هایى است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است.

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام بر تو اى دوست مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین امتیاز دارى.

ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندى که جز او خدائى نیست برده و از ذات بى‌‏‌زوالش مسألت مى‌‏نمائیم که رحمت پیاپى خود را بر آقا و مولى و پیغمبر ما محمّد و اولاد طاهرین او فرو فرستد، و به تو- که پروردگار توفیقات را براى‏ یارى حقّ مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانى که از جانب ما مى‏‌‌‌گوئى با صداقت افزون گرداند - اعلام مى‌‏دارم که: به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظّف بداریم که آنچه به تو مى‌‏‌نویسیم به دوستان ما که نزد تو هستند برسانى....

هر چند ما در جایى منزل کرده‏‌ایم، که از محلّ سکونت ستمگران دور است و این هم به علّتى است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانى که دولت دنیا از آن فاسقان است در این دیده است، ولى در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمى‏‌‌ماند.ما از لغزش‌هایى که از برخى شیعیان سر مى‌‏‌زند از وقتى که بسیارى از آنان میل به‏ بعضى از کارهاى ناشایسته‌‏اى نموده‌‏اند که نیکان گذشته از آنان احتراز مى‌‏نمودند و پیمانى که از آنان براى توجّه به خداوند و دورى از زشتى‌‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‌‏اند اطّلاع داریم، گویا آنان نمى‌‏دانند که ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‏‌‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌‏‌ایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى‌‏آورد و دشمنانتان، شما را از میان مى‌‏بردند، تقوا پیشه سازید و به ما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که به شما رو آورده است از ما بخواهید ....

2. در نامه‌ای دیگر آمده است: این نامه‏‌اى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما، و اى پاک و یاور وفادار ...

3.  در تاریخ پنجشنبه بیست و سوم ذو الحجّه سال چهار صد و دوازده نامه‌ دیگری از امام زمان به او رسید: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام خدا بر تو باد! اى یارى‏کننده حقّ، اى خواننده به سوى او با کلمه صدق و راستى ... ‏

فتوای نادرست شیخ مفید و اصلاح آن توسط امام زمان(عج)

شیخ مفید سوالی را به طور غیر عمد و به اشتباه جواب داد ولی حضرت ولى عصر (عج ) با پیغامى آن را اصلاح فرمود. پس از مدتى که مرحوم مفید آگاه شد و در پى آن از دادن فتوا منصرف شد، آن حضرت طى نامه‌اى خطاب به شیخ فرمود: «بر شماست که فتوا بدهید و بر ماست که شما را استوار کرده و نگذاریم در خطا بیفتید.»

رویای عجیب شیخ مفید درباره درس گفتن به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)

شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته است و فاطمه زهرا سلام الله علیها دست امام حسین(ع) و امام حسین(ع) را گرفته بود و به نزد شیخ مفید آمد و فرمود: «یا شیخ! علّمهما الفقه» یعنی «ای شیخ به این دو، فقه تعلیم بده»

شیخ از خواب بیدار شده و در حیرت افتاد که این چه خوابی بود و من کی هستم که به دو امام فقه تعلیم دهم؟ از سوی دیگر خواب دیدن امامان معصوم(ع) خواب شیطانی نیست.

وقتی صبح شد، شیخ به مسجدی که در خواب دیده بود رفت و در آنجا نشست؛ ناگهان دید که زنی جلیل و محترم که دست دو پسر را در دست دارد وارد مسجد شد. وی به نزد شیخ آمد و گفت: «یا شیخ علمهما الفقه». شیخ تعبیر خواب را فهمید و به تعلیم و تربیت آنان همت گماشت و بسیار به آن دو بزرگوار احترام می‏نمود.

آن دو پسر، «سید رضی» (کسی که بعدا نهج‌البلاغه را گردآوری کرد) و «سید مرتضی» معروف به علم الهدی بودند.

پاسخ امام علی (ع) به شیخ مفیددر مساله‌اى فقهى بین شیخ مفید و شاگردش سید مرتضى اختلاف نظر شد و با بحث و ارائه دلیل مشکل حل نشد.

هر دو راضى به قضاوت امام امیرالمومنین على علیه‌السلام شدند. مساله را بر کاغذى نوشته و بالاى ضریح مقدس حضرت گذاشتند. صبح روز بعد که کاغذ را برداشتند دستخطى مزین به چنین نوشته‌اى دیدند که: «انت شیخى و معتمدى و الحق مع ولدى علم الهدى» (اى شیخ) تو مورد اطمینان من هستى و حق با فرزندم علم الهدى است.

مناظره شیخ مفید با خلیفه دوم عمر بن خطابدر قرآن کریم آمده است: «الاّ تَنْصُروُهُ فَقَدْ نَصَرهُ اللهُ اِذْ اَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَروُا ثانِیَ اثْنَیْنِ اْذْ هُما فی الْغارِ اِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ اَیَّدَهُ بِجُنُود لَمْ تَرَوْها ...»اگر پیامبر ‌ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ را یاری نکنید، خداوند او را یاری خواهد کرد (همانگونه که در سخت‌ترین ساعات، او را تنها نگذارد) آن هنگام که (در جریان هجرت) کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو، در غار بودند، و او به همراه خود می‌‌‌گفت: غم مخور، خدا با ما است، در این موقع خداوند آرامش خود را بر او(پیامبر) فرستاد، و با لشگرهایی که آن‌ها را نمی‌دیدند او را تقویت نمود.... (توبه/ 40)علمای اهل تسنّن، ‌این آیه را از دلائل معروف فضائل ابوبکر می‌دانند، ‌و ابوبکر را به عنوان «یار غار» خوانده، و برای تأیید خلافت او به آن تکیه می‌‌نمایند.طبرسی در کتاب احتجاج نقل می‌کند که شیخ مفید (ره) گفت: شبی در خواب دیدم به راهی می‌روم، ناگاه چشمم به جمعیّتی افتاد که به دور مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آن‌ها موعظه می‌گفت، پرسیدم آن مرد کیست؟ گفتند: «عمربن خطّاب» است.نزدش رفتم و سخنانش را قطع کرده و گفتم: ای شیخ بگو دلیل بر برتری ابوبکر، در آیه غار (ثانی اثنین اذهما فی الغار ...) چیست؟عمر گفت: شش نکته در این آیه وجود دارد که بیانگر فضیلت ابوبکر است.آنگاه آن شش نکته را چنین برشمرد:

1ـ خداوند در قرآن (آیه 40/ توبه) از پیامبر ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ یاد کرده، و ابوبکر را دومین نفر قرار داده است (ثانِیَ اثْنَیْن).

2ـ خداوند در آیه فوق، آن دو (پیامبر و ابوبکر) را در کنار هم، در یک مکان یاد کرده‌،‌ و این بیانگر پیوند آن دو است (اِذْ هُما فِی الْغارِ).

3ـ خداوند در آیه مذکور، ابوبکر را به عنوان صاحب (رفیق) پیامبر ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ یاد نموده تا آنها را هم رتبه کرده باشد. (اِذْ یقول لِصاحِبِهِ)

4ـ خداوند از مهربانی پیامبر ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده، آنجا که طبق آیه مذکور،‌ پیامبر به ابوبکر می‌گوید وَ لا تَحْزَنْ؛ «اندوه مخور.»

5ـ پیامبر ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ به ابوبکر خبر داده که خداوند یاور هر دوی ما به طور مساوی،‌ و مدافع ما است (اِنَّ اللهَ مَعَنا).

6ـ خداوند در این آیه از نازل شدن سکینه و آرامش به ابوبکر خبر داده ‌است، زیرا پیامبر ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ همیشه دارای آرامش بود و نیازی به فرود آمدن آرامش نداشت (فَاَنْزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ)

این شش نکته از آیه مذکور، بیانگر برتری ابوبکر است، که برای تو و دیگران قدرت بر ردّ آن نیست.

شیخ مفید(ره) می‌گوید: من به عمر گفتم: به راستی حقّ رفاقت با ابوبکر را ادا کردی،‌ ولی من به یاری خدا به همه آن شش نکته پاسخ می‌دهم، مانند باد تندی که در روز طوفانی، خاکستری را می‌پراکند، و آن این است:

1ـ‌‌‌‌‌‌‌ دومین نفر قرار دادن ابوبکر دلیل فضیلت او نیست. گزارشی از تعداد است. زیرا مؤمن با مؤمن، و همچنین مؤمن با کافر، در یک‌ جا قرار می‌گیرند، وقتی که انسان بخواهد یکی از آن‌ها را ذکر کند می‌‌گوید دوّمین آن دو (ثانی اثنین).

2ـ ذکر پیامبر ‌ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ و ابوبکر در کنار هم، نیز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد، زیرا ـ چنان ‌که در دلیل نخست گفتیم ـ در یک‌ جا جمع شدن، دلیل بر خوبی نیست، چه بسا مؤمن و کافر در یک ‌جا‌ جمع می‌شوند، چنانکه در مسجد پیامبر ‌ـ صلّی‌ الله علیه و آله ـ که شرافتش از غار بیشتر است، مؤمن و منافق و ... می‌‌آمدند و در آنجا کنار هم اجتماع می‌کردند، از این رو در قرآن می‌خوانیم:

«فَمالِ الَّذِینَّ کَفَروُا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ـ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ؛ این کافران را چه می‌شود که با سرعت نزد تو می‌آیند، ‌از راست و چپ، گروه گروه.» (معارج/36 و 37)

و هم‌چنین در کشتی نوح‌ علیه‎السلام،‌ هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان،‌ دلیل فضیلت نیست.

3ـ اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست، زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد، چنانکه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

 

«قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ اَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ...: همراه (با ایمان) او که با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آیا به خدائی که تو را از خاک آفریده کافر شدی؟» (کهف ـ 37)

4ـ اما این ‌‌که پیامبر صلی‌ الله علیه و آله فرمود: «لاتَحْزَنْ»؛ (محزون مباش) این دلیل خطای ابوبکر است نه دلیل فضیلت او،‌ زیرا حزن ابوبکر، یا اطاعت بود یا گناه؛ اگر اطاعت بود، پیامبر صلی‌ الله علیه و آله از طاعت، نهی نمی‌‌کرد، بلکه به آن دعوت می‌کرد، و اگر گناه بوده نهی از آن درست باشد و آیات و دلیلی نیامده که ابوبکر امتثال کرده باشد و از اندوه خوری کناره کرده باشد.

5. پیامبر صلی‌ الله علیه و آله فرمود: «اِنَّ الله مَعَنا»؛ (خدا با ماست) دلیل آن نیست که منظور هر دو باشند، بلکه پیامبر به او اعلام کرده که خدا همراه من است، منظور شخص پیامبر‌ به تنهایی است، و پیامبر از خودش تعبیر به جمع کرده است،‌ چنانکه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع یاد کرده و می‌فرماید:

«اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «ما ذکر(قرآن) را فرو فرستادیم، و ما قطعاً آن را نگهبانیم.» (حجر/ 9)

و گفته‌اند ابوبکر گفته: ای رسول خدا اندوه من برای برادرت علی بن ابی‌طالب است  که چه بلایی سرش می‌آید (همان شب، علی در بستر پیامبر خوابیده بود که نقطه هجوم مشرکان برای قتل پیامبر بود) و پیغمبر فرمود: خدا با ما است، یعنی با من و برادرم علی بن ابی‌طالب

6ـ اما این ‌که گفتی سکینه و آرامش بر ابوبکر نازل شده، این خلاف قرآن است، زیرا سکینه بر آن کس نازل شد که طبق قسمت آخر آیه، لشکر نامرئی خدا به یاری او شتافت، که پیامبر‌ اکرم باشد.

اگر بر ابوبکر سکینه فرود آمده باید موید به لشکریان نامرئی خدا شده باشد و اگر بخواهی بگویی هر دو (سکینه و یاری لشکر نامرئی) برای ابوبکر بود، باید پیامبر‌ صلّی‌ الله علیه و آله را در این ‌جا از نبوّت خارج سازی.

بنابراین اگر به این جمله (آیه غار) برای رفیقت استدلال نکنی بهتر است.

شیخ مفید گفت: عمر دیگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراکنده شدند، و من از خواب بیدار شدم.

استادان شیخ مفید

برخی از استادان شیخ مفید عبارتند از:

1- ابن قولویه قمى 2- شیخ صدوق 3- ابن ولید قمى 4- ابو غالب زرارى 5- ابن جنید اسکافى 6- ابو على صولى بصرى 7- ابو عبد الله صفوانى‏

شاگردان شیخ مفید

برخی از شاگردانش عبارتند از: ‏

1- سید مرتضى علم الهدى 2- سید رضى 3- شیخ طوسى 4- نجاشى 5- ابو الفتح کراجکى 6- ابو یعلى جعفر بن سالار

تالیفات‏ شیخ مفید

شیخ مفید، بالغ بر 200 عنوان کتاب تألیف نموده است، از جمله:

1- المقنعة 2- الفرائض الشرعیة 3- أحکام النساء 4- الکلام فی دلائل القرآن 5- وجوه إعجاز القرآن 6- النصرة فی فضل القرآن 7- أوائل المقالات 8- نقض فضیلة المعتزلة 9- الإفصاح 10- الإیضاح‏ و ...

وفات

شیخ مفید در سال 413 هجرى، در بغداد و پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.

شیخ طوسى، که خود در تشییع جنازه او حضور داشته است، مى‏گوید: روز وفات او از کثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سید مرتضى علم الهدى بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جواد علیه‌السلام، پایین پاى آن حضرت، نزدیک قبر استادش ابن قولویه، مدفون شد.

سید مرتضى که سالیانى از علم و دانش شیخ مفید خوشه چینى کرده بود زبان سوگ گشود و قصیده‌اى با این مطلع سرود:

من على هذه الدیار اقاما / اوضفا ملبس علیه و داما

در این دیار چه کسى ساکن شده است، جامه جاودانگى پوشیده و همیشه باقى مانده است.

در گذشت شیخ مفید، مصیبت بزرگ برای آل پیامبر

سرسلسله داغداران و سوگواران این ماتم عظمى، قلب حضرت بقیة الله عجل الله فرجه بود. از غیب، بر قبر شیخ مفید نوشته شد:

لا صوت الناعی بفقدک انه / یوم على آل الرسول عظیم‏

ان کنت قد غیبت فی جدث الثرى‏ / فالعدل و التوحید فیک مقیم‏

و القائم المهدیّ یفرح کلما / تلیت علیک من الدروس علوم‏

صداى آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزى است که بر آل رسول مصیبت بزرگى است.

اگر در زیر خاک پنهان شده‌اى حقیقت عدل و توحید و خداپرستى در تو اقامت گزیده است.

قائم مهدى (ع) خوشحال مى‌شد هرگاه تو از انواع علوم تدریس مى‌کردى.

    منبع :فارس

پایان

12 نظر

  1. حمید محمدخانیحمید محمدخانیsays:

    متن نظر ... تشکر

  2. م-ع ازشیرازم-ع ازشیرازsays:

    متن نظر ... عالی مرسی

  3. اصغرازدهلراناصغرازدهلرانsays:

    متن نظر ...این یکی رامن نمی دونستم چغدرخوب بود

  4. ناشناسناشناسsays:

    متن نظر ... من موضوع راخوندم خوبه مرسی

  5. یاسرازانزلییاسرازانزلیsays:

    متن نظر ... مخلصیم اقای مفید

  6. ناشناسناشناسsays:

    متن نظر ... مرسی خوبه

  7. محمدجواد از   زاهدانمحمدجواد از زاهدانsays:

    متن نظر ...درودبرشیخ بزرگ

  8. مموتیمموتیsays:

    متن نظر ... سلام ملاحظه شد

  9. ناشناسناشناسsays:

    متن نظر ... سلام ودرودخدابرعالم مجاهد

  10. مسلممسلمsays:

    متن نظر ... درودحق تعالی برایشان

  11. اسلاماسلامsays:

    متن نظر ...کشتی نوح‌ علیه‎السلام،‌ هم پیغمبر بود و هم شیطان و حیوانات، پس اجتماع در یک مکان،‌ دلیل فضیلت نیست. 3ـ اما در مورد مصاحبت، این نیز دلیل فضیلت نیست، زیرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا کافر با مؤمنی همراه باشد

  12. علیعلیsays:

    متن نظر ... برگی زیبا ومثبت