بازنده ،،منم


یکدیگر را دوست بدارید،اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید...
بگذارید عشق ،جایی،در ساحل روحتان باشد.....
پیمانه های یکدیگر را پر کنید،اما از یک پیمانه ننوشید.....
از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید،اما از یک قرص نان نخورید...
با هم بخوانید و برقصید و شادکام باشید،اما به حریم تنهایی یکدیگر تجاوز نکنید...
همچون تارهای عود باشید که جدا از هم اما با یک نوا مترنٌم میشوند....
قلبهایتان را به هم هدیه کنید،اما یکدیگر را به اسارت در نیاورید،
زیرا تنها دستان زندگی است که بر قلبهای شما حاکم است....
در کنار یکدیگر باشید،اما نه چندان نزدیک،
زیرا ستونهای معبد دور از هم قرار دارند...
و درخت بلوط و سرو در سایه یکدیگر رشد نمی کنند....

پیری برای جمعی سخن می راند،
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند....
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،پس چرا بارها و بارها به
گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
امروز برام هم تلخ بود هم سخت
متاسفانه شاهد یه طلاق بودم و اشکم در اومد
از طرفی وقتی خوشحالی دوطرف رو دیدم و بالا و بشکن اونا رو
یه خرده به خودم اومدم و دیدم دارم شیرینی طلاق رو می خورم
خدایا شکرت....
که با چند کلامی حلال می شیم و دو دل یکی می شن
بعضی وقتا هم نمیشه و اصرا به یکی موندن بی فایده ست
و با چند تا حرف ، نامحرم میشیم و هرکی سوی خودش
اما این سوی خود رفتنا تو جامعه ما خیلی داره زیاد میشه
و بهونه ها برا زیر یه سقف موندن داره کم میشه
داریم بی عاطفه میشیم و به سادگی قید همه چی رو می زنیم
امروز من کیک و شیرینی طلاق رو خوردم .....
اما دهنم گس شده
دلم داره سیاه میشه و چشمام پر از اشک
امروز پای جدایی دونفر رو امضا کردم
خدایا منو ببخش .......
دخترم با تو سخن می گویم...
اگر زندگی را به یک سفر مانند کنیم ، همسران هم سفران راه هستند .
اگر این سفر با شناخت همراه باشد ،
از آن شور و عشق و دلدادگی پدید می آید
تابه آرامش و سعادتی که همانا هدف نهایی هر ازدواج است،منجر شود.
پس دخترم می بینی که ازدواج یک اتفاق و یک تحول بزرگ است
که اگر با توکل و درایت و کاملا عقلانی محقق شود ،
کامیابی و رضایت با آن قرین گردد و اگر بدون حساسیت و بر اساس
احساسات زودگذر و معیارهای نادرست انجام پذیرد ،
نتیجه ای جز ناکامی و پشیمانی در بر نخواهد داشت ...
صدها فرشته بوسه برآن دست می زنند ،، کزکار خلق یک گره بسته وا کند.
یه روز رفتم نونوایی،نونوا گفت:
هرکسی اومد بگو پشت سر وانسه،نون نمیرسه،
منم هرکی اومدگفتم بیا جلو من وایسا،
پشت سرم نون نمیرسه...
برای این مردم، هرگز خودت را تغییر مده!چون اینان هرروز تورا به یک شکل می خواهند ...
شکل تصورات غلطشان که فکر می کنند تنها حقیقت درست جهان است ...
می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگیست
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق می شود!
منابع :جبران خلیل :دانستنیها
متن نظر ... سلام وعلیک دوری که میگن این مطلبتون تفسیرش میکنه. دوری و دوستی دوستان
متن نظر ... سلام کاش از انگشتهای دستمان یاد میگرفتیم یکی کوچک ، یکی بزرگ یکی بلند و یکی کوتاه یکی قوی و یکی ضعیف ... اما هیچکدام دیگری را مسخره نمیکند هیچکدام دیگری را له نمیکند و هیچکدام برای دیگری تعظیم نمیکند آنها کنار هم یک دست میشوند و کار میکنند گاه ما انسانها اگر از کسی بالاتر بودیم , لهش میکنیم و اگر از کسی پایینتر بودیم او را میپرستیم شاید بخاطر همینکه یادمان باشد ، نه کسی بنده ماست , نه کسی خدای ما ، خداوند انگشت ها را اینگونه آفرید باهم باشیم و کنار هم ، آنگاه لذت یک دست بودن را میفهمیم.
متن نظر ...ای دردانه من دخترم با تو سخن می گویم زندگی درنگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صدرنگ امید گل فردای بزرگ گل فردای سپید چشم تو اینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد زگل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد انکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ ارد و ریزد بر خا ک دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک تو گل شادای به ره باد مرو
متن نظر ...در نوبتی دوباره دلت را مرور کن از غـــم به هر بهانه ی ممکن عبور کن... گیرم تمام راه تو مسدود شد، بگـــرد یک آسمان تازه و یک جاده جور کن...
متن نظر ... سلام ای کاش ماباهمدیگرکنارمی امدیم
متن نظر ... پسندیدم
متن نظر ... بعض وقتهاجاخالی خطردارد
متن نظر ... واقها ای ول به پیرمرد
متن نظر ... ﺣﺴﺮﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﺍﻡ ﺑﺎﺵ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ، ﻧﯿﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺎﯾﺖ ﺩﻟﯿﻞِ ﮔُﻨﮓِ ﻋﺼﯿﺎﻧﻢ ﺷﺪﻩ ﺳﺖ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ،ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ، ﺧﻠﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﻫﺎ ﺑﺎﺭﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺩِّ ﺍﺷﮏِ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﻏﺮﻕِ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺷﺪﻡ، ﺍﺣﺴﺎس من ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﺗﻮﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺑﺎﺗﻮ ﻋﻼﻣﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
Wonderful blog! I found it while searching on Yahoo News. Do you have any tips on how to get listed in Yahoo News? I've been trying for a while but I never seem to get there! Thanks
I was very happy to discover this page. I want to to thank you for ones time due to this wonderful read!! I definitely liked every part of it and i also have you book marked to check out new information on your site.
Heya i am for the first time here. I came across this board and I find It really useful & it helped me out a lot. I hope to give something back and help others like you aided me.