تجربه درنوجوانی به چه قیمتی

کاری که همیشه بعد از انجامشان پشیمان می شوید
پشیمانی قسمتی از زندگی است
پشیمانی قسمتی از زندگی است اما لزومی ندارد که قسمت بزرگی از زندگی شما را تصرف کند. گاهیاوقات انجام بعضی کارها تاثیری روی شما میگذارد که خودتان متوجه آن نمیشوید. مخصوصاً در مواردی که مربوط به نگاه دیگران نسبت به شما میشود. اگر میدانستید که رئیستان چه فکری درمورد نگرش سیاسی شما داشت، مطمئناً افسوس میخوردید. نگاهی به این لیست بیندازید و سعی کنید از موقعیتهایی که پشیمانی و افسوس تنها نتیجه کارتان خواهد بود دوری کنید.
۱. هر بار کاری را فقط به خاطر پول درآوردن شروع میکنید، پشیمان میشوید.
اگر بخاطر پول درآوردن وارد کاری شده و احساس خوبی نداشته باشید و آخر سر هم اخراج شده یا از آن بیرون بیایید، ممکن است احساس پشیمانی نکرده باشید. منظورمان این است که، کیست که پول دوست نداشته باشد؟ اما تاثیر کارهایی که مناسب شما نیستند، به شما انگیزه نداده و چیزی به شما یاد نمیدهند، فرصتهایی از دست رفته هستند. کاری را انجام دهید که دوست دارید و بخاطر آن احساس گناه نکنید. مطمئن باشید که به دنبال آن پول هم خواهد آمد.
۲. هربار از فرصتی استفاده نمیکنید، پشیمان میشوید.
چه برای یاد گرفتن چیزی در حیطه کاریتان باشد یا فرصتی برای هر نوع یادگیری، از این فرصت استفاده کنید. زندگی فقط تجربه کردن است. یادتان باشد برخی فرصت ها فقط یک بار دست می دهند.
۳. هربار در عصبانیت به کسی ایمیل یا پیامک میزنید، پشیمان میشوید.
هیچوقت سعی نکنید از طریق وسایل ارتباطی الکترونیکی شعله یک اختلاف را دوباره روشن کنید. این دسترسی سریع و راحت باعث میشود بودن اینکه خوب به آن فکر کنیم، عمل کنید. گاهیاوقات خیلی پیامها را در عصبانیت برای دیگران میفرستیم درحالیکه همه چیز یک سوءتفاهم بوده است. سعی کنید احساساتتان ابتدا فروکش کرده بعد تصمیم بگیرید که چه برخوردی کنید.
۴. هربار به همسرتان خیانت میکنید یا دل او را می شکنید پشیمان میشوید.
اگر بعد از خیانت کردن به همسرتان احساس گناه و خجالت نمیکنید، احتمالاً یک روانپریش هستید. اگر رابطهتان خوب نیست، جرات داشته و آن را بپذیرید. زندگی خیلی سریع پیش میرود اما نه آنقدر سریع که نتوانید تصمیم بگیرید دوست دارید با چه کسی رابطه داشته و ازدواج کنید. اگر در یک موقعیت وسوسه انگیز هستید یا در سفر تنهایی به شما فشار آورد، همان توصیهای که برای مورد در عصبانیت ایمیل زدن آوردیم را دنبال کنید. اینکه خودخواهانه به احساسات دیگران آسیب بزنید یکی از بزرگترین دلایلی است که احساس گناه کنید.
۵. هربار به رئیستان میگویید میخواهید از کار بیرون بیایید، پشیمان میشوید.
وقتی برای جایی یا کسی کار میکنید، وظیفه دارید که حرفهای برخورد کنید. حتی اگر رئیستان مزخرفترین آدم دنیا باشد، اگر خودتان مزخرفتر رفتار کنید، رفتار او را درست نخواهید کرد. بنابراین اگر تصور میکنید که باید از آن کار بیرون بیایید، اول به این فکر کنید که چه چیز در آن محیط بیشتر برایتان آزاردهنده است. آن را در یک نامه به هر زبان و لحنی که خواستید بنویسید اما برای کسی نفرستید. یک تا دو روز صبر کنید. اگر هنوز احساس کردید که میخواهید با رئیستان درمورد استعفا صحبت کنید، این کار را به دور از احساس و با منطق انجام دهید.
۶. هربار که یکی از علایقتان را کنار میگذارید، پشیمان میشوید.
علایق راهی هستند که طبیعت از طریق آن ما انسانها را تشویق میکند. بااینکه ممکن است شما به داروسازی یا حقوق علاقه داشته باشید، دیگری ممکن است به نقاشی و نویسندگی علاقهمند باشد. برای دنبال کردن علایقتان باید وقت بگذارید. مطمئن باشید وقتی کارهایی را احساسی قوی به آن دارید را کنار میگذارید، بعدها شدیداً پشیمان خواهید شد. مطمئن باشید که اگر عاشق نویسندگی باشید، اگر صبر کنید تا بچههایتان بزرگتر شوند و وقت کافی پیدا کنید، حتی یک کتاب هم نمی توانید بنویسید. یادگیری یک ساز موسیقی یا نقاشی کردن هم همینطوراست. وقتی به چیزی علاقه دارید برای آن وقت بگذارید.
۷. هربار که با عزیزانتان وقت نمیگذرانید، پشیمان میشوید.
شاید با پدرتان از نزدیک در تماس نیستید و شاید حیوان خانگی تان بهترین دوستتان است اما مطمئنم وقتی با کسی که دوستش دارید به اندازه کافی وقت نگذرانید، کارایی کمتری پیدا کرده و استرستان بیشتر میشود. برای اینکه نظر رئیستان را جلب کرده و ترفیع بگیرید بیش از حد لازم تلاش نکنید، آن هم به قیمت از دست دادن تعطیلات آخرهفتهای که میتوانستید با خانواده بگذرانید. هیچچیز برای بچهها لذتبخشتر از وقت گذراندن با والدینشان نیست. بنابراین اینکه آخرهفته آنها را برای کمپینگ به خارج از شهر ببرید خیلی بیشتر از یک کادوی گرانقیمت خوشحالشان میکند.
۸. هربار که در کاری که به بنبست رسیده میمانید، پشیمان میشوید.
به دور و بر محلکارتان نگاه کنید. اگر تصور میکنید فقط در صورتی که یکی از همکارانتان بمیرد ممکن است در کارتان ترفیع بگیرید، شاید وقت آن رسیده باشد که به دنبال کاری باشید که در آن بتوانید خودتان را ثابت کرده و به اندازه تلاشهایتان نتیجه بگیرید. درست است که برای پرداخت قسطها و اجارهخانه و هزینههای منزل پول خیلی مهم است اما زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید فقط به دنبال پول باشید. اگر برای زندگی کردن کار کنید، باید به این فکر کنید که زندگیتان را چطور تغییر دهید که برایتان لذتبخشتر شود. مطمئن باشید که روحتان بخاطر این از شما سپاسگزار خواهد بود.
هربار از فرصتی استفاده نمیکنید، پشیمان میشوید
۹. هربار که ترس بر تصمیماتتان اثر میگذارد، پشیمان میشوید.
در این مورد هم درست مثل ماندن در کاری که به بنبست رسیده است، بخاطر ترس از بیکاری یا اینکه فکر میکنید بدون حقوق ماهیانهتان نخواهید توانست زندگی کنید، وقتی ترس تصمیماتتان را هدایت میکند همیشه اشتباه میکنید. خیلی از مواردی که در این مقاله به آن اشاره شده است نیازمند ریسک کردنهای حسابشده و استفاده کامل از زندگیتان است.
۱۰. هربار که بدون دلیل موجه از مدرسه اخراج میشوید، پشیمان میشوید.
زندگی همان چیزی است که خودتان آن را میسازید. خیلی وقتها بعضیها که از مدرسه اخراج شده یا آن را ترک میکنند، تصور میکنند که بعداً هر زمان که خواستند میتوانند تحصیلاتشان را ادامه دهند. اما همیشه امکانپذیر نیست و اگر هدفی داشته باشید که نیازمند تحصیلات باشد، هیچوقت حتی به بیرون آمدن از مدرسه فکر نکنید. اگر به دلایل شخصی نیاز دارید که مدتی آن را کنار بگذارید، اشکالی ندارد اما خیلی زود دوباره آن را از سر بگیرید.
۱۱. هربار که احساساتتان را به عزیزانتان ابراز نمیکنید، پشیمان میشوید.
در این مورد هم مثل مورد وقت گذراندن با عزیزانتان، باید سعی کنید که با آنها درمورد احساساتتان صادق و روراست باشید. در دلتان ریختن احساساتی که جریحهدار شده است، معمولاً منجر به خشم میشود که این هم ممکن است منجر به خیانت در رابطه شود. بدترین حالت ممکن این است که اینقدر درگیر زندگی میشویم که برای «دوستت دارم» گفتن وقت نمیگذرانیم و آنوقت چیزی که فکرش را نمیکنیم اتفاق میافتد. در آغوش گرفتن و بوسیدن عزیزانتان چند لجظه بیشتر وقتتان را نمیگیرد، به همین دلیل هیچوقت این جور احساساتتان را مخفی نکنید.
۱۲. هربار که دوستانتان را از دست میدهید، پشیمان میشوید.
شاید در این مورد هم همیشه احساس پشیمانی نکنید. اگر تصمیم بگیرید که از یک رابطه منفی و راکد بیرون بیایید، با اینکه برای دوست باارزشتان وقت نگذارید، خیلی فرق میکند. لازم نیست همیشه حرف خاصی برای گفتن داشته باشید که به دوستتان تلفن کنید. همین که از حال او باخبر شوید باعث میشود بتوانید دوستی باارزشتان را برای همیشه حفظ کنید.
۱۳. هربار که سر فرزندانتان داد میکشید، پشیمان میشوید.
این برای همه والدین جملهای آشنا است. وقتی اجازه میدهید استرس و عصبانیت بر شما غلبه کرده و سر فرزندتان داد بکشید، مطمئناً خیلی زود پشیمان میشوید. نگاه فرزندتان به شما، به طور غیرقابلباوری حالتان را بد میکند. مطمئناً میدانید که با داد زدن کاری درست نمیشود. فقط بچهها را ترسانده و استرس خودتان را بیشتر میکنید.
۱۴. هربار که از روی استرس پرخوری میکنید، پشیمان میشوید.
شاید هر بار از پرخوری احساسیتان پشیمان نشوید چون فکر میکنید که خوردن یکی از بزرگترین لذایذ زندگی است. اما واقعیت این است که پرخوری به نوبه خود عملی بسیار ناسالم است چون برآوردن نیازهای غذایی خود با موادغذایی ناسالم مثل اعتیاد به نوعی موادمخدر است. سعی کنید در انتخابهای غذایی خودتان هوشمندانهتر رفتار کنید و اجازه ندهید که استرس راهنمای شما باشد.
۱۵. هربار که در حالت غیر طبیعی در شبکههای اجتماعی چیزی مینویسید، پشیمان میشوید.
نیازی به گفتن ندارد اما خیلی از ما اینکار را میکنیم. اینکار اصلاً درست نیست. تازمانیکه نمیتوانید با دیدی منطقی به مسائل نگاه کنید، نوشتن و پست کردن چیزی در شبکههای اجتماعی که افراد زیادی از آشنایانتان آن را میخوانند به صلاحتان نیست.
۱۶. هربار که در شبکههای اجتماعی گزافهگویی میکنید، پشیمان میشوید.
این هم یکی دیگر از آن چیزهایی است که ممکن است خودتان متوجه پشیمانیتان نشوید اما پستهای بیشازحد سیاسی و گزافهگوییهای اجتماعی از نارضایتی شما باعث میشود دیگران دیدی نسبت به شما پیدا کنند که اگر بفهمید مطمئناً از این کارتان پشیمان میشوید. فقط به این دلیل که پروفایل فیسبوک شما خصوصی است به این معنی نیست که آنکه «نباید» آن پستی را که «نباید» نمیبیند. پس با احتیاط مطلب بنویسید چون حتی اگر بلافاصله متوجه اشتباهتان نشوید، بعد از مدتی خواهید شد. بعضی چیزها واقعاً ارزشش را ندارند.
۱۷. هربار که رازی را که کسی به شما اعتماد کرده و با شما در میان گذاشته را پیش فردی دیگر فاش میکنید، پشیمان میشوید.
وقتی به اعتماد دوستتان خیانت میکنید، به خودتان ثابت میکنید که دوستی نالایق هستید. حتی اگر آن فرد را جزء دوستانتان طبقهبندی نکنید، خیانت کردن به اعتماد دیگران شخصیت شما را نزد دیگران کوچک میکند.
۱۸. هربار که تسلیم تاثیر دوستانتان میشوید، پشیمان میشوید.
درست مثل وقتی که بخاطر پول وارد کاری میشوید یا سالها بخاطر ترس در کاری که برایتان به بنبست رسیده است میمانید، وقتی تحتتاثیر دوستانتان قرار میگیرید، حکم یک دنبالهرو را پیدا میکنید. مطمئناً همه ما دوست داریم رهبرانی شجاع و قدرتمند در زندگیمان باشیم. خطر کردن حسابشده بهتر از قبول انجام کارهایی است که دیگران انجام میدهند.
۱۹. هربار که کسی را دستکم میگیرید، پشیمان میشوید.
یک مرز پهنی بین انتقاد سازنده و دستکم گرفتن وجود دارد. خیلی از ما میدانیم که قضاوت بد کردن در موردمان چه حسی دارد اما همه ما باید بتوانیم از نظراتی که دیگران درمورد ما میدهند به طور سازندهای استفاده کرده و از آنها تشکر کنیم. وقتی کسی را دستکم گرفته یا تحقیر میکنید، مطمئناً پشیمان خواهید شد زیرا با اینکار هیچ چیز نصبتان نشده که هیچ، در نظر دیگران شخصیت منفی پیدا میکنید.
۲۰. هربار که هنگام خوشحالی قول می دهید پشیمان می شوید.
همه ما وقتی خوشحالیم بدون اینکه قابلیت خود را در وفای به عهد بسنجیم و بی آنکه بدانیم آیا از عهده آن قول بر می آییم، به دیگران قول می دهیم. معمولا قول دادن هنگام خوشحالی و بدون در نظر گرفتن محدودیت ها منتهی به پشیمانی خواهد شد.
تجربهی جوانی به چه قیمتی؟
بعضی ها معتقدند: «چه اشکالی دارد یک نوجوان درمسیر دست یابی به اهدافش در مواردی هم دچار خطا شود؟ دنیا، دنیای سعی و خطاست. همانطور که یک کودک وقتی می خواهد شنا یاد بگیرد دو جرعه آب هم می خورد، یا وقتی می خواهد دوچرخه سوار شود دو بار هم به زمین می افتاد. همین خطاها باعث می شود وی یاد بگیرد که باید چه کند. پس چرا باید جلوی خطا کردن یک نوجوان را بگیریم؟» خطا کردن، پشتوانه ی تجربی برای وی ایجاد می کند برای آن که هرگز به سراغ خطا نرود.
در پاسخ به این اشکال ، سه نکته را تذکر می دهیم:
نکته ی اول:
در برخی موارد تجربه وسیله ی خوبی برای آزمودن و عبرت گرفتن است. (مثال آب خوردن برای یادگیری شنا و زمین خوردن برای یادگیری دوچرخه سواری) اما تجربه تنها راه یادگیری نیست. راه های دیگری هم برای یاد گرفتن وجود دارد یک راه این است که تجربه های آفت خیز دیگران را ببینیم و عبرت بگیریم.
امیرمنان (علیه السلام) می فرمایند: التجربة تثمر الاعتبار:عبرت گرفتن میوه ی تجربه است.
این رویکرد نسبت به مضرّات آن تجربه آگاهمان می کند. راه دیگر، الهامات عقلانی و تعالیم وحیانی است که نتیجه ی برخی تجربه ها را پیشاپیش برای ما نمایان می کند. در این موارد برای پای بند بودن به نتیجه، نیازی به آزمون شخصی نیست بلکه نتایج، قبلاً مشخّص است. عاقل نیز برای آزمودن چیزی که نتیجه اش معلوم است دوباره دست به تجربه نمی زند.
عقل حکم می کند که اولا تجارب دیگران را فرا بگیریم، ثانیاً آن ها را به کار بندیم و در یک کلام از آن ها پند بگیریم. بنابراین روش آزمون و خطا را نمی توان یک راهبرد اصلی تلقی کرد.
نکته ی دوم:
تجربه و آزمودن گاه هزینه های سنگینی را در پی دارد. حسن تجربه این است که طریقی بشود، پلی بسازد و ما را نسبت به آفت های وسیع تر مصون بدارد. اما همه ی تجربه ها چنین نیستند. برخی تجربه ها انسان را در تار و پود خود گرفتار می کنند. انسان نمی تواند خود را از آن ها بر کند. در این گونه موارد، تجربه ها خود موضوعیّت پیدا می کنند و انسان نمی تواند آن ها را به چشم یک مرحله ی «گذار» بنگرد بلکه در متن تجربه دربند می شود.
بسط این نکته را از زبان متّقی وارسته- مرحوم علامه ی کرباسچیان(رحمه الله) می شنویم:
با پیش رفت علوم تجربی، عدّه ای تصوّر کرده اند که هر دانشی باید از راه تجربه ی شخصی به دست آید و تنها راه کسب علم و دانش، تجربه و آزمایش خود انسان است. بعضی این فرضیّه را به همه ی ابعاد زندگی سرایت داده و می گویند: ما تا چیزی را خودمان امتحان نکنیم و سود و زیانش را نسنجیم، نمی پذیریم.
بدون شکّ، تجربه وسیله ی به دست آوردن برخی دانش های بشری است؛ امّا آیا تنها راه شناخت آدمی، تجربه ی شخصی اوست؟ آیا وحی و گفتار انبیای الاهی به انسان معرفتی برتر نمی دهد؟ آیا عقل و تدبّر بر شناخت آدمی نمی افزاید؟ آیا مشورت و استفاده از فکر دیگران دانش او را رشد نمی دهد؟ آیا عبرت گیری از تجربه ی دیگران، علم او را بالا نمی برد؟
آری، وسایل شناخت، متعدّد است و انسان باید از هر کدام آن ها در موارد متناسب استفاده کند و علم و دانش خود را رشد دهد و در غیر راه خود به کار بندد، نه تنها به هدف نمی رسد، بلکه ممکن است جان خود را از دست بدهد؛ مثلاً اگر بنا باشد هر کس برای آن که از خطرناک بودن سموم آگاه شود، آن را بخورد تا با تجربه ی شخصی چنین شناختی پیدا کند، دیگر کسی نمی ماند تا نتیجه ی این آزمایش را ببیند. همه ی امتحان ها مجانی نیست؛ بعضی به قیمت جان آدمی تمام می شود.
در بعضی موارد هم وضع انسان قبل و بعد از امتحان یک سان نیست و او نمی تواند از راهی که آمده برگردد؛ مثلاً اگر قرار باشد کسی اعتیاد را تجربه کند، دیگر شرایط بعد از اعتیادش با وضع قبل از آن یکسان نخواهد بود تا مجالی برای عبرت و درس گرفتن باقی بماند.
یکی از نتایج دین و دستورهای انبیاء دانستن مسائلی است که امتحانشان مجانی نیست و به بهای موجودیت انسان و جامعه تمام می شود. محرّمات الهی از جمله ی اموری است که خداوند عالم، نتیجه ی آن ها را مشخص کرده و بسیاری از آن ها قابل تجربه و آزمودن در این دنیا نیستند.
دیگر نباید در روابط زن و مرد به دنبال تجربه ی شخصی بروند؛ زیرا مفاسد معنوی و روحی آن وحشتناک خواهد بود. برای خداوند عالم، حقایق آشکار است و نتیجه ی این تجربه ها را می داند. بعضی می گویند: خوب است روابط زن و مرد را آزاد بگذاریم و نتیجه ی آن را تجربه کنیم! باید گفت: چنین تجربه ای ارزان تمام نمی شود؛ چنان که جوامع غربی در این مورد دچار مشکلات اخلاقی و اجتماعی فراوانی شده اند و راه بازگشت هم ندارند.
آیا ممکن است چاقوی تیز را در اختیار بچه قراردهیم تا خود با تجربه آن را بشناسد؟
آیا ممکن است اجازه دهیم بچه ای به سیم برق دست بزند تا خودش برق گرفتگی را امتحان کند؟
چنین تجربه هایی با پشیمانی و گاهی با نیستی آدمی همراه است. بنابراین، آیا صحیح است اجازه دهیم جوانان دوستی با جنس مخالف را آزمایش کنند و هنگامی که به هزاران مصیبت و فساد و آلودگی مبتلا شدند، از این راه برگردند؟
با این تفاصیل باید پذیرفت که همه ی خطاها مانند «دو جرعه آب خوردن در هنگام یادگیری شنا» نیست. برخی خطاها، گناه هستند و ارتکاب گناه عقلاً و شرعاً جایز نیست. نظام ارزش مدار تربیت آرمانی حتّی اجازه ی « یک بار» مرتکب شدن این خطاها را نمی دهد.
نکته ی سوم:
همان طور که در مورد سمّ مهلک و اعتیاد چنین محکم و استوار می ایستیم و متربّی را محافظت می کنیم باید در قبال گناه هم چنین نگرشی داشته باشیم. مومنان بالیده در مکتب تربیت علوی، گناه را مهلک تر از سمّ می دانند و اعتیاد به آن را خطرآفرین تر از مواد مخدّر می شناسند. تنها تفاوت این جاست که اثر سمّ و مواد مخدّر محسوس است اما فهم اثر سوء گناه دلی بیدار و قلبی خاشع می خواهد.
ارتباط با جنس مخالف، نوجوان
درست است که گناهان غالباً در دنیا آزمون پذیر نیستند اما اثر وحشتناک اخروی آن را متن کتاب و سنّت برای ما روشن نموده است. پس حداقل باید به اندازه ی مواد مخدر از گناه ترسید.
یقین داشته باشیم متربّی ای که طعم لذیذ گناه را می چشد پیش و پس از تجربه، موضع یکسانی نسبت به آن ندارد. پیش از تجربه، بازداشتن او از گناه بسیار آسان تر است.
متربّی ای را در نظر بگیرید که از هم نشینی با جنس مخالف لذت برده، از نگاه آلوده به جنس مخالف لذت برده، از تماس و رابطه با جنس مخالف لذت برده و... کندن چنین کسی از ارتباط با جنس مخالف، بسیار دشوارتر از حفظ نمودن کسی است که اساساً این طعم را نچشیده است. چشیدن طعم این ارتباط، ترک آن را برای وی بسیار دشوار می کند.
بحث ما همین است که تجربه ی این گونه امور، علاقه به ارتقا یافتن و توسعه ی آن ها را بیشتر می کند نه آن که آدمی را از خود زده کند و پشتوانه ای برای ترک ایجاد نماید. بله درست است که اگر متعلم بخواهد میوه پوست کندن یاد بگیرد ناگزیر یک بار هم ناشیانه دست خود را می برد. اگر بخواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد باید دوبار هم به زمین بخورد یا اگر بخواهد شنا یاد بگیرد ممکن است دو جرعه آب هم از گلویش پایین برود. اما مقایسه ای این تجربه های لذیذ (مثل ارتباط با جنس مخالف) قیاسی مع الفارق است. در مثال های مذکور تجربه ی تلخ مایه ی عبرت می شود و فرد حذر دارد که دوباره به آن ها مبتلا شود چون اثر محسوس آن ها را بر جسم خود مشاهده می کند. اما در سنخ دوم چنین نیست. اثر مخرب ارتباط با جنس مخالف محسوس نیست بلکه بر عکس چه بسا ممکن است مطلوب هم جلوه کند. نفس امّاره و شیطان هم در تزیین و توجیه این رویکرد دائما دست به کارند به این ترتیب «یک بار تجربه» کردن این امور نه تنها مقاومت افزایی نمی کند بلکه باعث سست تر شدن فرد می شود. نه تنها باعث حذر کردن وی نمی شود بلکه موضع دفاعی وی را آرام آرام باز می کند. با این توجه توصیه به تجربه گرایی در مواردی از این دست، حکایت از نوعی مغالطه و بی دقّتی دارد.
در 5 مورد زیر هرگز با دیگران صحبت نکنید
در دنیایی شگفت انگیز اما دورو و زیرک زندگی می کنیم. گاهی بهتر است زبان خود را بسته نگهدارید و با مردمی که با شما صحبت می کنند فقط یک لبخند بزنید و درمورد موفقیت ها و خوشبختی خود به اندازه کافی زیرکی و زرنگی داشته باشید.
از طرف دیگر کنجکاوی بشر به سمت و سوی کشف و درک بسیاری از رازها و حقایق زندگی است همچنین شخصیت های سیاه قلبی هستند که دانش و اطلاعات درمورد سایر افراد را برای نابود کردنشان به افراد دیگر بازگو می کنند. اگر به طور طبیعی آدم پرحرفی باشید بدانید چه چیز را باید بازگو و چه چیز را باید پنهان سازید. چرا که در غیر این صورت میتوان اطمینان داشت که مشکلات زندگی شما به بزرگترین موضوع خطرناک تبدیل خواهد شد.
مشکلات شما متعلق به شماست و صحبت کردن درباره شکست هایتان ایده بدی است چرا که شما نزد دوستانتان به عنوان یک شخص منفی شناخته می شوید. افراد مثبت هیچگاه اشتیاقی برای انتشار مشکلات ندارند و می توانند مشکل و بیچارگی شما را نزد خود و خانواده اتان به سمت خوبی بچرخانند.
هر کس در زندگی ظرفیتی دارد و اگر کسی قصد دخالت درزندگی شما راداشته باشد سعی کنید چشم پوشی کرده و از مطالب طنز و خنده دار استفاده کنید. با ریشخند و خنده می توان موقعیت ها را کنترل کرد درضمن این که با افراد منفی می توان ادب را حفظ کرد.
دراینجا 5 مورد که هرگز نباید درباره آنها با دیگران صحبت کرد آورده می شود :
1 - رازهایتان
معنی لغت "راز" چیست؟ راز بخشی از خبر، حقیقت معلوم یا اطلاعات شناخته شده برای تعداد محدودی از افراد است. هر شخص به نوبه خود در دنیا حداقل یک راز دارد. همه می دانیم که حفظ اسرار از موضوعات چالش برانگیز است چرا که هر کسی نمی تواند بر وسوسه مطرح کردن اطلاعات درباره اشخاص و اتقاقات غلبه کند. تنها باید به عزیزترین و نزدیکترین فرد در زندگی خود رازهای کوچک و عادی را مطرح کرد و مطمئن باشیم که اعضای خانواده هرگز با این مسأله بازی نخواهند کرد. در مورد رازهای بزرگ سعی بر پنهان بودن و ممنوع بودن افشای آن باشد. هرگز زمانی که رازهای بزرگ نزد تعدادزیادی از افراد و دشمنان برملا شده باشد شبها خواب راحتی نخواهید داشت.
2 - زندگی خصوصی
زندگی خصوصی یک موضوع مقدس و با ارزش است . حتی اگر شخصی خرافاتی نباشیم اما باور داریم که قدرت احساسات اشخاص درزندگی خصوصی بی تأثیر نیست. هیچکس دوستندارد که به واسطه علایق، گفتار و کردارش محکوم شود.
امروزه جوانان بطور ناخودآگاه همدیگر را به بحث وانتقاد درباره زندگی خصوصی اشان تحریک می کنند. اطلاعات شخصی، عکسها و فیلم های خود را در وب سایتها و رسانه های مختلف اجتماعی منتشر می کنند و این فرصت را به میلیون ها نفر می دهند تا جزییات زندگی شخصی یکدیگر را مشاهده کنند.
شبکه های اجتماعی بزرگترین منبع اطلاعات نادرست و دروغ است. دشمنان نیز از این موضوع بیشترین استفاده را خواهند داشت. می توانند از این طریق به شما یا نزدیک ترین افراد به شما تهمت و افترا بزنند و این برای روابط شما بسیار خطرناک است. حذف یا مسدود کردن حساب کاربری نیازی نیست فقط سعی کنید دراین شبکه ها عکس های کمتری که زندگی شخصی شما را برای شخصیت های خوب و بد قابل دسترس می سازد قرار دهید .
3 - درآمدها
آیا دوست دارید دیگران درباره درآمدتان پرس و جو کنند؟ نه. این سؤال بیجا و بی معنی است و معمولا کسانی آن را می پرسند که دوست دارند پول دیگران را بشمارند. اگر می خواهید درآمد ثابت داشته باشید درباره آن کمتر لاف بزنید. مردم اغلب نمی توانند بر حس حسادت خود در مورد رفاه دیگران غلبه کنند. حسادت ها می توانند تاثیر منفی زیادی در تحقق شانس و بخت شما داشته باشند. اگر در یک سطح مالی خوبی هستید باید یاد بگیرید درمقابل حسادت و غبطه دیگران چگونه ایستادگی و مقاومت کنید. هنر پولدار شدن فقط به توانایی کسب درآمد نیست بلکه مهارت پس از آن و پنهان کردن درآمدتان از افراد بدخواه نیز شامل می شود. در این مواقع باید بطور طبیعی رفتار کنید و کمتر درباره دارایی و ثروت خود صحبت نمایید. این کارهمانند یک پوشش در مقابل انرژی های منفی و افراد حسود می باشد.
4 - قلب شما
قلب بشر موجود بسیار شکننده و آسیب پذیری است. تنها یک واژه یا عمل بی دقت می تواند آسیب جدی به آن وارد کند. پس باید به هنگام سخن گفتن با دیگران کاملا مراقب باشید. میل و آرزوی هر شخصی آن است که روحش از هر آنچه منفی است رهایی یابد و زندگی با روح ومستحکمی داشته باشد اما هرچیزی ولو جزیی و اندک به شما باز می گردد. دشمنانتان در صدد یافتن نقاط ضعف شما هستند و این مسأله اصلا خوب نیست. شکی در این نیست که رقیبان شما فرصت های مناسبی برای ریختن نمک به زخم هایتان پیدا می کنند و زندگی را برای شما مشکل تر و سخت تر می سازند.
اگر بخواهید دردهای خود را با دیگران در میان بگذارید باید مطمئن باشید که طرف صحبت شما درک بالایی داشته باشد. گشودگی و صدق و خلوص در کارها نیازمند درجه بالایی از دلگرمی و اطمینان است. هنگامی که ناراحتی ها و نگرانی ها مانند یک وزنه برای قلی شما سنگینی می کنند روح خود را باخدای خود بدون هیچ مانعی ارتباط دهید . او کسی است که هرگز زندگی ما را نقد و ما را محکوم نخواهد کرد.
5 - اهداف آینده
هر کسی دردنیا اهداف و نقشه ها و رؤیاهایی دارد. بسیاری از شخصیت ها ی خیال پرداز درباره نقشه های آینده اشان با افرادی که دانش خوبی ندارند بحث و گفتگو میکنند. چه چیزی در بازگویی رؤیاهایتان به دیگران وجود دارد؟ بهتر است بدون اعلان کردن و اشتراک بادیگران به اهداف خود برسید.
از نظر علمی ثابت شده است که افراد پرحرف نسبت به کسانی که ایده ها و طرح های آینده اشان را همانند یک راز حفظ می کنند شانس کمتری برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود دارند. اهداف و ایده های شما باید شخصی باشد نه عمومی. وقتی درحال انجام وظایف خود هستید بارعایت این موارد از فرصت های مناسبی برای رسیدن به موفقیت های خود برخوردار خواهید شد.
سرکوب کردن این تمایل برای آن که دیگران را ازنقشه های خود مطلع نکنید کار سختی است. اما این بازیارزش تلاش دارد. این امر باعث تمرکز شما بر روی افکارتان شده و به اندازه کافی برای اتمام آن تحریک خواهید شد.
ارتباط با مردم خوب است اما مزایا و معایبی دارد. متأسفانه برخی افراد حیله گر هستند که می توانند شما را به عقب و فرصت های اولیه بکشانند. افراد باهوش سعی می کنند که این فرصت ها را به دشمنانشان ندهند و زندگیشان را مانند یک راز حفظ می کنند و از صحبت کردن با افرادی که اعتمادی به آنها ندارند خودداری می کند. باید بدانید زبان شما می تواند دشمن شما شود. امیدواریم این نصیحت ها به شما کمک کند تا در راه پیشرفت و موفقیت ثابت قدم باشید.
رابطه تغذیه با اعصاب و روان
تغذیه تاثیر مهمی بر اعصاب و روان انسان دارد
گاهی دیده اید وقتی روی ناخن ها لکه های سفید پیدا می شود، برخی می گویند حتما کلسیم یا روی بدن کم شده؟ یا گاهی موها ناگهان سفید می شود و فکر می کنیم حتما ویتامینی در بدنمان کم شده؟ همان طور که کمبود ویتامین ها و املاح معدنی بر قسمت های مختلف جسم تاثیرگذار است، سلامت روان را هم تحت تاثیر قرا رمی دهد؛ نمونه بارزش کمبود عنصر آهن در بدن است که باعث کم خونی می شود و در نتیجه آن فرد مدام خسته، کسل، بی حوصله و عصبی خواهدشد.
در زیر به فاکتورهای غذایی که بر سلامت اعصاب و روان تاثیر می گدارند، اشاره مختصری می شود.
کربوهیدراتها یا مواد قندی ـ نشاسته ای:
کمبود این گروه از مواد در اکثر رژیمهای لاغری اتفاق می افتد، به دلیل اینکه سلولهای عصبی انرژی مورد نیاز خود را صرفا از گلوکز تامین می کنند و گلوکز هم فرم ساده ای از کربوهیدرات است که قابل جذب در دستگاه گوارش است .
چنانچه در برنامه غذایی روزانه کمبود شدید کربوهیدرات وجود داشته باشد سلولهای عصبی دچار کمبود انرژی شده و نمی توانند کار خود را انجام دهند. همچنین محدودیت شدید کربوهیدرات به مدت طولانی باعث پایین افتادن قند خون می شود که به این حالت هیپو گلیسیمی می گویند و عوارض آن : خستگی ،بیماری ، بی حوصلگی ،اضطراب، کاهش قدرت یادگیری می باشد.
مواد پروتئینی :
کمبود شدید پروتئین موجب بروز عوارض فراوان می شود از جمله : خستگی ، بی حالی و سستی می باشد. مواد غذایی غنی از پروتئین عبارتند از : گوشت ، مرغ، ماهی ، تخم مرغ، لبنیات ،حبوبات ، مغزها( پسته ، بادام ، فندق ، گردو ، تخمه ) .
مواد معدنی:
ید ، منیزیم ، آهن در سیستم عصبی بسیار موثرند.
تاثیر ید بر سیستم عصبی به قدری شدید است که چنانچه مادر در دوران بارداری کمبود ید داشته باشد نوزاد با عقب افتادگی ذهنی متولد می شود.
کمبود آهن چون باعث کم خونی می شود و خون لازم به سلولهای عصبی نمی رسد در نتیجه ایجاد خستگی ، بی حالی ، ضعف ، کاهش یادگیری و عصبانیت و بی اشتهایی می کند.
بهترین راه برای اطمینان از تعادل و تنوع غذایی استفاده از چهار گروه اصلی غذایی است که شامل :
الف ـ گروه نان و غلات ب ـ گروه میوه و سبزی ها ج ـ گروه شیر و لینیات د- گروه گوشت ، حبوبات و تخم مرغ .
- گروه غذایی میوه وسبزی ها : برای مقاومت بدن در برابر عفونت ها ، ترمیم زخمها ، دید در تاریکی و سلامت پوست ضروری است .
- گروه لبنیات : برای استحکام استخوان ها ، دندان ها و رشد و سلامت پوست لازم است.
- گروه ویتامین ها : توصیه می شود بیشتر از گوشت سفید استفاده شود و پیش از پختن گوشت قرمز ، چربی هایی را که به چشم می خورد جدا کنید.
- گروه غلات : برای تامین انرژی ، رشد و سلامت دستگاه عصبی لازم است.
تغذیه با سلامت جسم و روان افراد در ارتباط است
ویتامین ها :
از کمبود ویتامین B تا کم هوشی!
بسیاری از مواد مغذی مثل ویتامین ها و مواد معدنی به صورت مستقیم عملکردهای ذهن و قدرت های شناختی ، تاثیر می گذارند و نهایتا در بروز بیماری های تخریب کننده بافت مغزی موثرند. شاید قدیمی ترین ویتامین هایی که در دانش بشری و دانش تغذیه وجود دارد، ویتامین های گروه B هستند؛ ویتامنی های B۱، B۲، نیاسین یا B۳ و... البته در حال حاضر فرم های شیمیایی مختلفی از این ویتامین ها شناسایی شده اند؛ برای مثال فرم اسیدی نیاسین، اسید نیکوتینیک است و فرم آمیدی آن اسید نیکوتین آمید. یا ویتامین های دیگر مثل B۱۲ و فولیک است که کمبودشان می تواند بر عملکردهای مغزی موثر باشد و ممکن است باعث افسردگی های شدید شود.
اما غیر از ویتامین ها که قدیمی ترین ها هستند، بین املاح، کمبود حاشیه ای آهن یعنی کمبودی که مربوط به منابع خوراکی آهن نیست و علائم بالینی این کمبود هم هنوز بروز نکرده؛ کمبودهای خفیف و ناچیز که حتی ممکن است با آزمایش خون هم مشخص نشود می تواند باعث مخدوش شدن عملکردهای ذهن شود. تمرکز را به شدت کاهش دهد و در درازمدت حتی باعث کاهش توانایی های هوش شود.
مغزتان را روغن کاری کنید!
یکی از ویتامین هایی که اخیرا تاثیرش بر عملکردهای ذهنی مورد بررسی قرار گرفته و اثبات شده، تاثیر کمبود اسیدهای چرب امگا۳ در بروز اختلال های روانی است. در حال حاضر می دانیم حدود ۲۰درصد چربی های مغز را چربی های امگا۳ تشکیل داده اند و از آنجا که این اسیدهای چرب برای ادامه حیات بدن کاملا ضروری است و توسط خود بدن انسان هم قابل تولید نیست، حتما باید از طریق رژیم غذایی یا مکمل ها تامین شود، اما منابع خوراکی اسید چرب امگا۳ محدد است و دسترسی به این اسیدها برای همه افراد چندان آسان نیست.
بنابراین احتمال کمبودش بسیار زیاد است؛ مستندات علمی موجود هم نشان دهنده بروز مشکلات مربوط به کمبود اسیدهای چرب امگا۳ در افراد است که از این میان می توان به اختلال های دوقطبی، بیماری های اوتیسم و همین طور افسردگی های شدید یا افسردگی های دوران بارداری اشاره کرد. پس به مقدار کافی گردو، ماهی و میگو، تخم کدو و تخم کتان مصرف کنید. درواقع منبع امگا۳ در ماهی هایی مانند ماهی آزاد، قزل آلا، تن و شاه ماهی تعریف می شود. در گیاهان هم روغن های سویا، آفتابگردان، دانه کتان و گردو، فندق و کنجد حاوی امگا۳ هستند. علاوه بر این، مواد غذایی غنی شده با امگا۳ مانند برخی از نان ها، آبمیوه ها، روغن ها و تخم مرغ مرود توصیه متخصصان تغذیه است.
نگذارید ویتامین Dتان کم بیاید!
می گویند ۸۰ درصد ایرانی ها با کمبود ویتامین D روبرو هستند اما شما سعی کنید جزئی از این جمعیت وسیع نباشید چون کمبود ویتامین D با بروز بیماری های خطرناکی از جمله اماس و نیز اختلال در عملکردهای ذهنی، افسردگی و... در ارتباط است. در این زمینه حتی پژوهشی در دانشکده علوم تغذیه دانشگاه ایران انجام و طی آن مشخص شد ویتامین D هم یکی دیگر از مواد مغذی کلیدی است که کمبودش روی عملکرد ذهن و بروز افسردگی اثرگذار و کمبودش بسیار بسیار شایع است. ویتامین D نه تنها بر قسمت عمده عملکردهای مغزی و ماهیچه ای موثر است بلکه بروز بیماری ام اس، ضعف عضلانی، فیبرو میالژیا و آرتریت روماتوئید که بیماری های سیستم ایمنی هستند، همچنین همه بیماری هایی که به نوعی با ضعف سلسله اعصاب مرکزی، سیستم ایمنی و بافت ماهیچه ای در ارتباط اند با کمبود ویتامین D در ارتباط هستند. همچنین کمبود روی و ویتامین A می تواند باعث بروزاختلال در عملکردهای ذهن شود. همان طور که گفته شد، افسردگی از راه های مختلفی بروز می کند و محققان دانشگاه ایران با آزمایش روی گروه های گیرنده ویتامین D و گروهی که فقط پلاسیبو (دارونما) مصرف می کردند، ثابت کردند گروهی که ویتامین D بیشتری دریافت کردند، به اختلال های روانی کمتری دچار شدند.
همچنین افرادی که دچار افسردگی بودند با مکمل یاری و دریافت دوزهای مصرفی روزانه ویتامین D به درمان شان کمک شد و سطح سلامتشان ارتقا یافت. یادتان باشد بیش از ۸۰درصد ویتامین D از طریق مواجهه با نور آفتاب تامین می شود و ۱۵ ۱۰ دقیقه قرارگرفتن روزانه بدن در مقابل نور بی واسطه خورشید می تواند نیاز ۲ هزار واحدی به این ویتامین موثر را تامین کند. نقش مواد غذایی همچون غلات و برخی سبزی ها و میوه ها، کره، روغن کبد ماهی، زرده تخم مرغ، خامه، جگر، ماهی ساردین و گوشت قرمز و قارچ در این فرآیند فقط ۲۰درصد اعلام شده است. پس از نور افتاب کمک بگیرید.
کمبود ویتامین چه ربطی به اختلال روان دارد؟!
اغلب مواد مغذی ای که نام برده شد، به صورت «کوآنزیم» یا «کوفاکتور» واکنش های مختلف بیوشیمایی را در بدن ماکاتالیز می کنند. برای مثال آهن یا ویتامین های گروه B درواقع کوفاکتور واکنش های شیمیایی بدن هستند که باعث ساخت نوروترنسمیترها با واسطه های شیمیای مغز می شوند. از آنجا که واسطه های شیمایی مغز برای انتقال پیام های عصبی و برای عملکردهای مغزی لازم و ضروری هستند، کاملا واضح است که وقتی کوآنزیم هایی که این واکنش های شیمیایی را کاتالیز می کنند، کم باشند، واکنش های لازم انجام نمی شوند.
درنتیجه موادی که باید در نتیجه این واکنش ها ساخته شوند، تولید نمی شوند، تعادل این واسطه های شیمیایی در مغز به هم می خورد، عملکردهای وابسته به آنها مختل می شود و نهایتا به شکل اختلال های روانی بروز می کند. کمبود تمام موادی که گفته شد، می تواند باعث بروز علائم افسردگی و سایر اختلال های روانی شود اما همیشه علایم افسردگی ها و اختلال های روانی به دلیل وجود مشکلات تغذیه ای بروز نمی کنند. چون ممکن است ریشه ها و دلایل متفاوت زیادی داشته باشد. مثلا شوک ناشی از یک حادثه بد و استرس ناشی از آن می تواند باعث بروز افسردگی شود. حالا اگر کسی سوءتغذیه هم داشته باشد، به طور قطع شکل شدیدتر افسردگی را تجربه خواهدکرد اما به طور قطع، تغذیه، شیوه غذا خوردن و نوع انتخاب مواد غذایی به شدت با سلامت جسم و روان افراد در ارتباط است.
منابع بیتوته
<p style="text
متن نظر ...اگر تصمیم بگیرید که از یک رابطه منفی و راکد بیرون بیایید، با اینکه برای دوست باارزشتان وقت نگذارید، خیلی فرق میکند. لازم نیست همیشه حرف خاصی برای گفتن داشته باشید که به دوستتان تلفن کنید. همین که از حال او باخبر شوید باعث میشود بتوانید دوستی باارزشتان را برای همیشه حفظ کنید.جالبه
متن نظر ... وب زیباومتفاوتی مرسی مطالب طبقه بندی شده عالیه
متن نظر ...آزمودن گاه هزینه های سنگینی را در پی دارد. حسن تجربه این است که طریقی بشود، پلی بسازد و ما را نسبت به آفت های وسیع تر مصون بدارد. اما همه ی تجربه ها چنین نیستند.نکته خوبی است
متن نظر ... باعرض سلام وارادت شاید هر بار از پرخوری احساسیتان پشیمان نشوید چون فکر میکنید که خوردن یکی از بزرگترین لذایذ زندگی است. اما واقعیت این است که پرخوری به نوبه خود عملی بسیار ناسالم است چون برآوردن نیازهای غذایی خود با موادغذایی ناسالم مثل اعتیاد به نوعی موادمخدر است. سعی کنید در انتخابهای غذایی خودتان هوشمندانهتر رفتار کنید و اجازه ندهید که استرس راهنمای شما باشد. نکته دارد
متن نظر ... ممنونم مرسی
متن نظر ... پشیمانی سودی ندارد
متن نظر ...افسوس خوردن سودی ندارد
متن نظر ... زیباوعالی نوجوانان عزیز مطالعه کنند
متن نظر ... ممنون
متن نظر ... بابافکرنکن میاد
متن نظر ...زیبابود